کد مطلب:276907 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137

رویدادهای دیگر عراق
در اینجا بی مناسبت نیست به این نكته اشاره كنیم كه حوادث رقت بار و وحشتناكی كه مطابق بسیاری از روایات در سرزمین فلاكت بار عراق ما قبل از ظهور



[ صفحه 218]



روی می دهد و بسیاری از آنها در صفحات كتابهای پیشینیان و در خلال روایات وارده از اهل بیت علیهم السلام منعكس شده است تنها به حوادث مرگباری كه در چند صفحه ی قبل ذكر نمودیم اختصاص ندارد، بلكه اینگونه حوادث و پیشامدها پیوسته قبل از ظهور در عراق و بغداد تكرار می شود و هر چند مدتی یكبار فتنه و آشوبی بپا می شود و گروهی بر سر كار می آیند و عده ای بكام مرگ می افتند، و همه ی اینها حاكی از تسلط بیگانگان و چشمداشت اجانب بر مال و منال مردم مسلمان این سرزمین است.

و اینك به چند نمونه از احادیث فراوانی كه در زمینه ی بروز برخی از حوادث ناخوش آیند در عراق از ائمه ی معصومین علیهم السلام رسیده است اشاره می كنیم.

1- مرحوم سید بن طاووس علیه الرحمه در كتاب «الملاحم و الفتن» حدیثی را در مورد فتنه و آشوبهائی كه سراسر سرزمین عراق را فرامی گیرد، بدین صورت از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل كرده است:

«قال رسول الله صلی الله علیه و آله لتأتینكم بعدی أربع فتن، الأولی یستحل فیها الدماء، و الثانیة یستحل فیها الدماء و الأموال، و الثالثة یستحل فیها الدماء و الأموال و الفروج و الرابعة صماء عمیاء مطبقة، تمور مور السفینة فی البحر، حتی لایجد أحد من الناس ملجأ، تطیر بالشام و تغشی العراق، و تخبط الجزیرة یدها و رجلها، یعرك الأنام فیها البلاء عرك الأدیم، لایستطیع من الناس یقول فیها مه... مه لا ترفعونها من ناحیة الا انفتقت من ناحیة أخری» [1] .

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بعد از من چهار فتنه به شما روی می آورد، در فتنه اول ریختن خونها حلال می شود، در فتنه دوم ریختن خونها و غصب اموال حلال می شود، در فتنه سوم، ریختن خونها و غصب اموال و ناموس مردم حلال می شود، و فتنه ی چهارم فتنه ای است شدید و تاریك كه مانند حركت كشتی در دریا حركت می كند و همه جا را می پوشاند بطوری كه هیچكس از مردم از شر آن ملجأ و پناهی نخواهند داشت، از سرزمین (شام) آغاز می شود و عراق را فرامی گیرد و (جزیره) [2] را با دست و پای خود می كوبد. در آن فتنه مردم همانند



[ صفحه 219]



پوستی كه دباغی شده باشد دچار بلا می شوند و در آن موقع احدی از مردم قدرت ندارد كه (به فتنه انگیزها) بگوید: بس است، از هر ناحیه ای كه آن فتنه را رفع كنند از ناحیه ی دیگری سر بیرون می آورد.

2- ابن ابی الحدید معتزلی در شرح «نهج البلاغه» در مورد ویرانی عراق، پس از بناء بغداد و رفت و آمد خارجیان در آنجا و روی كار آمدن گروهی اراذل و اوباش، در خطبه ای از امیرالمؤمنین علیه السلام چنین آمده است كه: علی علیه السلام پس از انجام جنگ نهروان خطبه ای خواند و برخی از فتنه و آشوبهای آخرالزمان را گوشزد نمود و خطاب بمردم «عراق» چنین فرمود:

هرگاه ناجنسان با شما آمیخته شدند و (انباط) یعنی: گروهی صحرانشین كه در صحرای عراق سكونت داشتند بر شما مردم مستولی و چیره شدند ویران شدن عراق نزدیك می گردد و آن در وقتی است كه در عراق شهری بنام بغداد كه دارای بناهای محكم و باغها و جویها است بنا شود.

پس هرگاه در آن شهر اجناس گران شود و كاخها سرافراشته گردد و تبهكاران و فاسقان در آن حكمرانی كنند و اندوه و بلا سخت شود و مردمان پست و آشوب طلب بخود ببالند فرو رفتن آن بیابان نزدیك گردد و گریختن و آواره شدن خوش باشد، ولی پیش از آواره گشتن مردم سختیهائی پدید آید كه كودكان از آنها پیر، پیران هلاك و زبان آوران گنك و خردمندان حیران شوند و مردم، كیفر كردار خود را بواسطه ی شمشیرهای از نیام كشیده به زوی ببینند در حالی كه پیش از آن زندگی، در خوشی بودند و با رفاه و راحتی زندگی می كردند. پس آن زمان چه مصیبتی است، چه بلای سختی كه چیزی را فروگذار نمی كند، چه گریه های طولانی چه مصیبتها و چه ناله ها و چه فریادهای سخت كه پدیدار خواهد گشت و در آن حوادث كار خدا واقع خواهد شد و آن شدنی است.

پس ای فرزند نكو بانوی برگزیده از كنیزان (ای مهدی موعود) تا كی در انتظار تو باشند، مژده بادت به یاری نزدیك از پروردگار مهربان.



[ صفحه 220]



آگاه باشید: پس وای بر متكبران، هنگام درو كردن، دروگران، و كشته شدن فاسقان، كه خداوند صاحب عرش با عظمت را عاصی شده و از فرمان او سر برتافته اند. ای پدر و مادرم به فدای گروهی اندك [3] كه نام آنان در زمین مجهول و ظهورشان در آن زمان نزدیك است.

اگر می خواستم شما را به آنچه می آید و می شود، از حوادث روزگار و مصیبتهای زمان و بلاها و دشواریهائی كه در هر ساعتی واقع می شود خبر می دادم ولكن آنرا به محرم رازی می گویم و می سپرم كه رازدان باشد، چون بر شما بیمناكم و شما را در نظر دارم و می دانم آنچه هست و بلائی كه همگان را فرامی گیرد در پیش است.

این بلای عمومی در وقتی است كه بدكاران از فرمان حق سرپیچی كنند و فرومایگان گمراه اطاعت شوند، آنگاه است كه هنگام مرگ و هلاكت است و آنگاه است كه هنگام برگشت كارتان و گسستن اصلتان و پراكندگی الفت و جمع شماست. و آن در وقتی است كه گناه در میان شما ظاهر شود و كردار زشت و ناروا در میان اجتماع گسترش یابد و آنگاه است كه شمشیر زدن در میدان كارزار بر اهل ایمان آسان تر از تحصیل یك درهم حلال است.

آنگاه است كه زندگی جز به معصیت خداوند میسر نمی شود آنوقت است كه مست می شوید بدون باده نوشیدن و سوگند می خورید بدون آنكه نیازی بدان داشته باشید و ستم می كنید بدون اینكه بهره ای ببرید و دروغ می گوئید بدون اینكه ناچار باشید؛ آنگاه است كه به كردار زشت و ناروا خوش و خندان می شوید و در انجام گناه از هم پیشی می گیرید و گفتارتان بهتان و سخنانتان دروغ و ناسزا و كردارتان فریبندگی است.

«فعند ذلك لاتأمنون البیات، فیاله من بیات ما أشد ظلمته و من صائح ما أفظع صوته، ذلك بیات لا ینمی صاحبه، فعند ذلك تقتلون، و بأنواع البلاء تضربون و بالسیف تحصدون و الی النار تصیرون و یعضكم البلاء كما یعض الغارب القتب».

آری: در آن وقت است كه تأمین جانی ندارید كه شب را به راحتی و آسودگی بیاسائید، چه شبهایی چه شبیخون سیاهی و چه نعره كشنده ای كه نعره اش بس



[ صفحه 221]



ناهنجار است آن شبیخونی است كه صاحبش كارش سامان نگیرد. پس آنگاه است كه كشتار می شوید و به بلاهای گوناگون گرفتار می گردید، و با شمشیر درو می شوید و بسوی آتش می روید و بلاها همچون جل و پالانی كه پشت ستور را می گزد شماها را خواهد گزید.

ای شگفتا! و سراسر شگفتی در بین ماه جمادی و رجب، از فراهم آمدن پراكنده ها و درو شدن روئیده ها، و فریادهائی پس از فریادها. سپس فرمود: قضای الهی گذشته، قضای الهی گذشته (و آنچه باید بشود واقع خواهد شد و راه گریزی نخواهد بود) [4] .

اگر در این جمله از فرمایش حضرت دقت كنید كه درباره ی بغداد فرموده است: «آن وقت است كه تأمین جانی ندارید، چه شبهای سیاهی و چه نعره كشنده ای كه نعره اش ناهنجار است»، بسیاری از چیزها برایتان روشن خواهد شد.

3- مرحوم علامه ی مجلسی اعلی الله مقامه در كتاب «بحارالانوار» درباره ی برخی از حوادث ناگواری كه قبل از ظهور حضرت مهدی علیه السلام در عراق و بخصوص در كوفه و حوالی آن روی می دهد، در حدیثی از ابوحمزه ی ثمالی از امام باقر علیه السلام چنین روایت كرده است:

ابوحمزه گوید: از حضرت امام محمد باقر علیه السلام شنیدم كه فرمود:

هرگاه از اختلافات داخلی شام با خبر شدید از شام باید گریخت و به جای دیگر رفت، زیرا در آنجا كشت و كشتار و فتنه و آشوب خواهد بود. عرض كردم: به كدام شهر فرار كنیم؟ فرمود: به مكه، زیرا مكه در آن روز بهترین جایی است كه مردم از هر سو به آن پناهنده می شوند. عرض كردم: كوفه به نظرتان چطور است؟ فرمود: كوفه؟! مردم در كوفه چه چیزها خواهند دید، در آنجا مردان بسیاری كشته می شوند مگر كسی كه اهل شام باشد، ولی وای بر كسانی كه در اطراف كوفه باشند كه چقدر اذیت و آزار به آنها خواهد رسید. مردان و زنان بسیاری اسیر می شوند، و آسوده ترین مردم كسانی هستند كه در آن موقع بتوانند از رود فرات عبور كنند و یا اصلا در آنجا نباشند.

«قلت: فما تری فی سكان سوادها؟



[ صفحه 222]



فقال بیده یعنی لا،

ثم قال: الخروج منها خیر من المقام فیها،

قلت: كم یكون ذلك؟

قال: ساعة واحدة من نهار

قلت: ما حال من یؤخذ منهم؟

قال: لیس علیهم بأس، أما انهم سینقذهم أقوام مالهم عند أهل الكوفة قدر، أما لا یجوزون بهم الكوفة».

عرض كردم: ساكنین سواد كوفه را چگونه می بینید؟

با دست مبارك خود اشاره فرمود كه خطری به آنها نمی رسد،

سپس فرمود: بیرون رفتن از آنجا بهتر از ماندن در آنجاست.

عرض كردم: این واقعه چه مقدار طول می كشد؟

فرمود: در یك ساعت از روز- مقداری از زمان -

عرض كردم: كسانی كه گرفتار می شوند چه حالی دارند؟

فرمود: بر آنها باكی نیست، زیرا به زودی گروهی كه در نزد اهل كوفه ارزشی ندارند آنها را نجات می دهند، آگاه باش كه آنها را به جای دیگر نمی برند». [5] .

مقصود از این «گروه» كه در نزد اهل كوفه ارزشی ندارند، شیعیان ایرانی، و سپاهیان جناب سید خراسانی است كه آنان را دنبال می نمایند و تمامی آنها را تار و مار و نابود می سازند.

آری سپاه از جان گذشته ی سید خراسانی فرامی رسد و ضربتی حساس و سرنوشت ساز بر سپاه مهاجم سفیانی وارد می آورند و همه ی اسیران و غنائم جنگی را از دست آنها می گیرند و آنان را آزاد می كنند. اینها همان كسانی هستند كه در اصطلاح امروز به نام پابرهنه های شیعیان نامیده می شوند و اینها همانهائی هستند كه اشراف كوفه برای آنها هیچ ارج و قیمتی قائل نیستند ولی آنان ضربت نهائی را بر پیكر سپاه جنایت پیشه ی سفیانی در كوفه وارد می آورند.



[ صفحه 223]



4- مرحوم سید بن طاووس در كتاب «الملاحم و الفتن» در مورد برخی از علامات ظهور حضرت صاحب الامر علیه السلام روایتی را از حضرت زین العابدین علیه السلام بدین بصورت نقل كرده است:

«و روی أن مولانا زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام وقف علی نجف الكوفة یوم وروده جامع الكوفة بعد ما صلی فیه و قال: هی هی یا نجف، ثم بكی و قال یا لها من طامة، فسئل عن ذلك فقال: اذا ملأنجفكم السیل و المطر و ظهرت النار بالحجاز فی الأحجار و المدر و ملكت بغداد الترك و التتر، فتوقعوا ظهور القائم المنتظر». [6] .

روایت شده است كه مولای ما زین العابدین حضرت علی بن الحسین علیه السلام روزی كه وارد مسجد جامع كوفه شد پس از آنكه در آنجا نماز خواند، در پشت كوفه ایستاد و فرمود: آری همین است، همین است ای نجف. سپس گریه كرد و فرمود: چه بلا و مصیبت بزرگی كه به نجف رو خواهد كرد!! سؤال كردند چه بلائی به نجف رو می كند؟! فرمود: موقعی كه نجف را سیل و باران پر كند و در حجاز آتشی ظاهر شود كه سنگ و كلوخها را بسوزاند و قوم «تاتار» و ترك، بغداد را مالك شوند منتظر ظهور قائم آل محمد صلی الله علیه و آله باشید.

در این حدیث شریف چنانكه ملاحظه می شود به چهار علامت از علامتهای ظهور حضرت قائم علیه السلام اشاره شده است:

1- بلای بزرگی كه دامنگیر اهل نجف می شود.

2- سیل و بارانی كه نجف را فراگیرد.

3- آتشی كه دچار سنگ و كلوخ سرزمین حجاز گردد.

4- قومی از «تتار» و یا ترك كه «بغداد» را مالك شوند.

ولی ظاهرا مقصود از سیل كه در حدیث آمده است، آب و باران نیست زیرا چنانكه در احادیث بعدی خواهد آمد، این سیل به عذابی خانمانسوز و جنگی ویرانگر تفسیر شده است.

و اما «تتار» بطوریكه در «فرهنگ عمید» می نویسد: نامی است كه سابقا در مغرب



[ صفحه 224]



به قوم «مغول» اطلاق می شده و نام برخی از طوایف ساكن روسیه ی (شوروی) می باشند. و بنابراین، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل و اما ترك كه در بعضی از نسخه ها آمده است ظاهرا منظور از آن (شرقیها و غربیها هستند).

5- در كتاب «غیبت نعمانی» در حدیثی از «جابر» از امام محمد باقر علیه السلام درباره ی برخی از علائم ظهور، چنین آورده است:

ابوجعفر امام باقر علیه السلام فرمود: این سوره را چگونه می خوانید؟

عرض كردم كدام سوره؟ فرمود: «سئل سائل بعذاب واقع» سپس فرمود: «سئل سائل بعذاب واقع» یعنی: پرسش كننده ای از عذابی كه واقع خواهد شد پرسید نیست، بلكه (سال سیل) است و آن، سیلان و فوران آتشی است كه در «ثویه» (نام جایی است در كوفه و یا حوالی آن) می افتد و از آنجا به «كناسه ی» [7] بنی اسد راه می یابد و سپس به محله یا قبیله «ثقیف» می رسد و هیچ جایگاه ستمی بر آل محمد صلی الله علیه و آله را باقی نمی گذارد مگر آنكه آن را می سوزاند. [8] .

در این حدیث، مثل اینكه امام باقر علیه السلام از راوی حدیث پرسیده است كه آیا مضمون آیه واقع شده است یا آنكه بعدا واقع خواهد شد و سپس خود حضرت فرموده اند كه یكی از مصادیق آیه در آینده واقع خواهد شد.

چنانكه در تفسیر قمی است كه از امام باقر علیه السلام از معنای این آیه سؤال شد و حضرت فرمود: آتشی از مغرب سر می كشد و فرشته ای آن را از پشت می راند، تا از سمت خانه ی (بنی سعد بن همام) به مسجدشان می رسد و خانه ای از بنی امیه بجای نمی گذارد مگر آنكه همه را با اهلش می سوزاند و خانه ای كه در آن ستمی به آل محمد صلی الله علیه و آله شده باشد نمی گذارد مگر آنكه آن را می سوزاند و این همان مهدی علیه السلام است. [9] .مقصود آن است كه: از علامتها و نمونه های كار مهدی علیه السلام آن است كه همانطور كه



[ صفحه 225]



آنان زید بن علی بن الحسین و یارانش را در «ثویه» یا «كناسه ی ثقیف» كشتند، باید انتقام پس بدهند و هر خانه ای كه خونی از آل محمد صلی الله علیه و آله در آن ریخته شده باشد باید سوزانیده شود.

از این دو حدیث استفاه می شود كه در موقع ظهور حضرت مهدی علیه السلام بسیاری از خانه های كوفه و نجف را دشمنان اهل بیت علیهم السلام ساكن شده و تعداد زیادی از خانه هائی كه متعلق به دوستان و شیعیان آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم بوده و در اثر ظلم و ستم و تعدی و تجاوز و تبعید و كشتار، آواره و در بدر شده اند به دست دشمنان دین و انسانیت افتاده است.

6- مرحوم علامه ی مجلسی اعلی الله مقامه در كتاب «بحارالانوار» از غیبت نعمانی از صالح بن سهل از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت كرده است كه آن حضرت: در معنای آیه شریفه «سأل سائل بعذاب واقع» [10] فرمود: تأویل این آیه در آینده است. و آن عذابی است كه در «ثویه» واقع می شود- یعنی- آتشی كه كناسه ی بنی اسد سر می كشد و از قبیله ثقیف نیز می گذرد و هیچ جایگاه ستمی بر آل محمد صلی الله علیه و آله نمی ماند مگر آنكه آنرا می سوزاند، و این آتش، پیش از قیام قائم آل محمد صلی الله علیه و آله خواهد بود. [11] .

7- مرحوم سید بن طاووس در كتاب «فلاح السائل» در حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیه السلام درباره ی برخی از علائم ظهور حضرت مهدی- عجل الله تعالی فرجه- چنین روایت كرده است:

«عباد بن محمد مداینی گفت: بر حضرت ابی عبدالله (امام جعفرصادق علیه السلام) در مدینه وارد شدم و این در وقتی بود كه حضرت از نماز واجب ظهور خود فارغ شده بود و دستهای خود را بسوی آسمان بالا برده و می فرمود: ای شنونده ی تمام صداها، ای گردآورنده، ای خدائی كه هر صاحب روحی را بعد از مرگ زنده می كنی، ای برانگیزاننده... تا آخر دعا: كه فرمود: پروردگارا بحقی كه تو بر بهترین بندگان از آفریدگانت داری و بحق آن كسانی كه حق ایشان را بر خود لازم و واجب دانسته ای از تو می خواهم كه بر محمد صلی الله علیه و آله و اهل بیتش رحمت فرستی و در همین ساعت بر من منت گذاری و مرا از آتش سوزان جهنم برهانی و حاجت ولیت و پسر پیغمبرت آن شخصیتی كه با اجازه ی تو



[ صفحه 226]



(مردم را) بسوی تو می خواند، روا سازی. پروردگارا او را بوسیله ی نصرتت تأیید فرما و بنده ی خودت را یاری فرما و یارانش را قوت و شوكت عنایت بفرما و آنان را شكیبا گردان (وافتح لهم من لدنك سلطانا نصیرا و عجل فرجه و أمكنه أعدائك و أعداء رسولك یا أرحم الراحمین).

راوی گفت عرض كردم یا بن رسول الله آیا برای خودتان دعا نمی كردید؟! فرمود: برای نور آل محمد صلی الله علیه و آله و آخرینشان و كسی كه بعدا خواهد آمد، و آن انتقام گیرنده ای كه بفرمان خدا از دشمنان آل محمد صلی الله علیه و آله انتقام می گیرد، دعا می كردم.

عرض كردم: یا بن رسول الله خدا مرا به فدایت گرداند در چه زمانی خواهد آمد فرمود: هرگاه كسی كه صاحب فرمان و آفرینش هستی است بخواهد، او می آید عرض كردم: آیا برای ظهور و قیام حضرتش علامت و نشانه ای هست؟ فرمود: آری، علامات زیادی است. عرض كردم: مثلا مانند چی؟ فرمود. خروج پرچمی از مشرق و خروج پرچمی از مغرب و فتنه ای كه اهل بغداد را فرا گیرد، و مردی از فرزندان عمویم جناب «زید بن علی الحسین علیهماالسلام) در سرزمین «یمن» قیام كند و پرده ی خانه ی كعبه بغارت برود. [12] .

در این حدیث شریف چنانكه ملاحظه می فرمائید امام صادق علیه السلام به پنج علامت از علامتهای ظهور حضرت مهدی علیه السلام كه از نشانه های بسیار نزدیك ظهور مبارك آن حضرت است خبر داده است.

اول- اینكه حضرت به خروج پرچمی كه از مشرق زمین كه از طرف شرق پیدا می شود خبر داده است حال، آیا این پرچم مربوط به قیام ایرانیان و حركت انقلابی تشیع در ایران است یا جای دیگر و كشوری دیگر از كشورهای شرقی هیچكدام از آنها معلوم نیست.

دوم- اینكه حضرت به خروج پرچمی از «مغرب» كه از طرف غرب پیدا می شود خبر داده است، حال آیا این پرچم مربوط به آمریكا و یا پرچم دولت دیگری از دولتهای غربی است، باز هم معلوم نیست.

این دو پرچم به كجا می روند و بسوی چه كشوری رو می آورند و در چه سرزمینی



[ صفحه 227]



رحل اقامت می افكنند و چه مقصودی دارند باز هم مشخص نیست ولی بقرینه ی (و فتنة تظل أهل الزوراء) كه حضرت فرموده است: و فتنه ای كه بر اهل بغداد سایه افكند، معلوم می شود كه برخورد این دو پرچم (كه یكی از شرق و دیگری از غرب نمایان می شود) در بغداد است، و حكام خودكامه بغداد، و سردمداران كفر جهانی در بغداد پیوسته با یكدیگر در ارتباط، و حاكمان این سرزمین لعنت شده، آتش افروز جنگ می باشند و غربیها مؤید و پشتیبان حاكمان زور در «زوراء» یعنی: بغداد هستند و آنان را بر ادامه ی جنگ تحریص و ترغیب می نمایند و مال و سلاح و وسائل جنگی مدرن در اختیارشان قرار می دهند و به همین لحاظ است كه حضرت بلافاصله پس از ذكر خروج پرچمی از شرق و پرچمی از غرب فرموده است (و فتنة تظل اهل الزوراء) و این فتنه «زوراء» علامت سوم است. [13] .

چهارم - اینكه حضرت فرموده است (و مردی از فرزندان عمویم «زید» در سرزمین «یمن» قیام كند، و ظاهرا مراد از او همان «یمانی» مشهور باشد كه ملقب به منصور است). زیرا بطوری كه از برخی روایات استفاده می شود او از «یمن» قیام می كند و به حجاز می آید و با ارتش حجاز می جنگد كه این هم علامت چهارم است. و پوشش خانه ی كعبه را به غارت می برد، همان پرده ای كه خانه ی كعبه را می پوشاند و در هر سالی یكبار در ایام حج آنرا تعویض می كنند، و این هم پنجمین علامت است.

8- در حدیث بسیار مفصلی كه «مفضل بن عمر» درباره ی وقایع آخرالزمان و زمان قیام حضرت مهدی علیه السلام و مطالب دیگری از امام صادق علیه السلام روایت كرده است درباره ی (بغداد) و حاكمان زور در (زوراء) و فسق و فجور و سركشی آن فرمانروایان ستمكار، و علت ویرانی و خرابی این سرزمین شوم، چنین آمده است:

«مفضل گفت: حضور امام ششم عرض كردم: ای آقای من در آن وقت «دارالفاسقین» چگونه است و چه وضعی دارد؟ فرمود: مشمول لعنت و خشم و غضب خداوند است، فتنه ها و آشوبها آنرا ویران می سازد و بكلی متروكش می نماید

«فالویل لها و لمن بها كل الویل من الرایات الصفر، و رایات المغرب، و من



[ صفحه 228]



یجلب الجزیرة و من الرایات اللتی تسیر الیها من كل قریب أو بعید».

ای وای بر بغداد و بر مردمی كه در آنجا سكنی می گزینند از پرچمهای زرد و پرچم هایی كه از مغرب می آیند و آن كسی كه جزیره (عراق) را به آشوب می كشد و از پرچمهایی كه از دور و نزدیك به آنجا رو می آورد كه تمام بدبختیها و گرفتاریها و ویرانیها بوسیله ی آنهاست.

به خدای بزرگ سوگند كه هر گونه عذاب و بلائی كه بر امتهای متمرد و سركش گذشته از اول خلقت تا پایان روزگار رسیده است بر بغداد فرود می آید.

عذابهائی به بغداد خواهد رسید كه هیچ چشمی آنرا ندیده و هیچ گوشی آنرا نشنیده است و طوفان شمشیر آنها را درو خواهد نمود، پس وای بر كسی كه در آنجا سكنی گزیند زیرا كسی كه در آنجا باقی بماند بخاطر شقاوتمندی اوست و كسی كه از آنجا خارج شود، و از بغداد بیرون رود، در پرتو رحمت خداوند بسر خواهد برد.

به خدا قسم كه كار بغداد، در دنیا به جائی رسد كه بگویند زندگی حقیقی دنیا همین است و دنیایی غیر از آن نیست و خانه ها و كاخهای آن بهشت است و دختران آن (در زیبائی) مثل حورالعین است و جوانان آن مثل جوانان بهشت است و چنین پندارند كه خداوند رزق و روزی بندگانش را تنها به بغداد ارزانی داشته است.

و روزی برسد كه فرمانروایانی دروغگو و افترا پرداز كه به خدا و رسول خدا دروغ می بندند و به غیر كتاب خدا فرمان می دهند در آن ظاهر شوند، و همچنین شهادت دروغ و شرابخواری و زناكاری و خوردن مال حرام و خونریزی چنان در بغداد شایع شود و روز بروز گسترش یابد تا جائی كه فجایع تمام دنیا بپای آن نرسد. سپس خداوند همین بغداد را بوسیله ی آن فتنه ها و آشوبها و همان پرچمها چنان ویران كند كه وقتی رهگذری از آنجا بگذرد بگوید: آری «زوراء» (بغداد) در اینجا بوده است. [14] .


[1] الملاحم و الفتن ج 1 ص 22، 21 باب 6 طبع منشورات الرضي.

[2] جزيره، نام قديم عراق است. و چنانچه قبلا گفتيم: منطقه ي بين دو رود دجله و فرات را جزيره مي ناميده اند، و مقصود از جزيره در حديث مزبور يا جزيرة (اقور) است و يا تمام عراق و مناطق بين دو رود دجله و فرات و يا منظور از آن جزيرةالعرب مي باشد.

[3] ظاهرا مقصود از اين گروه اندك، ياران امام زمان عليه السلام همان سيصد و سيزده نفر معروف است.

[4] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 6 ص 134 خطبه 70 و اول خطبه اما بعد يا اهل عراق است.

[5] بحارالانوار ج 52 ص 271 حديث 864.

[6] الملاحم و الفتن ص 198، 197 و الصراط المستقيم ج 2 ص 259 قسمت آخر.

[7] كناسه - جائي است كه در آن زباله مي ريزند و باصطلاح معروف زباله دان است و آن نام محله اي است كه در كوفه كه يوسف بن عمرو ثقفي كه از طرف هشام بن عبدالملك والي عراق بود زيد بن علي بن الحسين عليه السلام را در اينجا بدار زد و داستانش مشهور است. براي اطلاع بيشتر به كتاب «مقانل الطالبيين» و يا ترجمه آن بنام سرگذشت كشته شدگان فرزندان ابوطالب مراجعه فرمائيد.

[8] غيبت نعماني، ص 274، باب 14، حديث 49، ط صدوق.

[9] تفسير قمي ج 2 ص 385 ط - نجف.

[10] سوره ي معارج، آيه ي 1.

[11] بحارالانوار ج 52 ص 243 حديث 115 و غيبت نعماني ص 272 باب 14 حديث 48.

[12] فلاح السائل ص 170 چاپ اول.

[13] در اين زمينه در آينده ي نزديك ضمن روايات مربوط به مشرق با تفصيل بيشتري سخن خواهيم گفت.

[14] بحارالانوار، ج 53 ص 15، 14.